جدول جو
جدول جو

معنی بر زمین افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

بر زمین افتادن
(مُ بَ لَ)
کنایه از خوار و بی اعتبار شدن. (آنندراج).
- بر زمین افتادن حرف، خوار و بی اعتبار شدن آن:
می توان خواند از جبین خاک احوال مرا
بس که پیش یار حرفم بر زمین افتاده است.
صائب (از آنندراج).
دمیده ز بس سبزه و یاسمین
نیفتاده حرف کسی بر زمین.
طغرا (از آنندراج) ، مقدماتی که برای انجام دادن کاری فراهم شده است. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ عَ)
بر زمین زدن. به پستی و حقارت و نیستی و نابودی رساندن کسی را
لغت نامه دهخدا
(مَقْ وَ)
کنایه از شهرت یافتن اعم از آنکه بخوبی باشد یا بزشتی. (آنندراج) :
ز بس از خلق روپوشی نشانی هست در حسنت
فتاده بر زبانها تا قیامت نام دیدارت.
علی خراسانی (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برزمین افتادن
تصویر برزمین افتادن
خوار وبی اعتبار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
تقّع على الأرض
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
Tumble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
падать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
পড়ে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
쓰러지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
गिरना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
падати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از به زمین افتادن
تصویر به زمین افتادن
دیکشنری فارسی به لهستانی